معنی حائز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حائز. [ءِ] (ع ص) نعت فاعلی از حیازت و حوز. جامع: لیکون للمزید من فضل اﷲ حائزاً و من الثواب بالقدح المعلی فائزاً. (تاریخ بیهقی، نامه ٔ خلیفه القائم بامراﷲ).

فرهنگ عمید

جامع، دارا، دربردارنده،

حل جدول

جامع، دارا، در بر دارنده

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دارای

کلمات بیگانه به فارسی

دارای

مترادف و متضاد زبان فارسی

دارا، دربردارنده، گردآورنده، فراهم آورنده، جامع، واجد

فرهنگ فارسی هوشیار

جامع، دارا، گردآورنده

فرهنگ فارسی آزاد

حائِز، جامع، دارا، در بردارنده، گردآورنده، مالک شونده و مُنْضَمّ کننده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر