معنی حائز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حائز. [ءِ] (ع ص) نعت فاعلی از حیازت و حوز. جامع: لیکون للمزید من فضل اﷲ حائزاً و من الثواب بالقدح المعلی فائزاً. (تاریخ بیهقی، نامه ٔ خلیفه القائم بامراﷲ).
جامع، دارا، دربردارنده،
جامع، دارا، در بر دارنده
دارای
دارای
دارا، دربردارنده، گردآورنده، فراهم آورنده، جامع، واجد
جامع، دارا، گردآورنده
حائِز، جامع، دارا، در بردارنده، گردآورنده، مالک شونده و مُنْضَمّ کننده،