معنی حال گردان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حال گردان. [گ َ] (نف مرکب) نعت فاعلی از حال گرداندن. گرداننده و تغییردهنده ٔ حالها. || محوّل الأحوال. نعتی از نعوت خدای تعالی:
من نگویم که جز خدای کسی
حال گردان و غیب دان باشد.
انوری.
خاقانی امید را مکن قطع
از فضل خدای حال گردان.
خاقانی.
حال گردان تویی بهر سانی
نیست کس جز تو حال گردانی.
نظامی.
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور.
حافظ.
گردانندۀ حال، تغییردهندۀ حال و وضع،
گرداننده و تغییر دهنده حال ها