معنی حرز امان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حرز امان. [ح ِ زِ اَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) تعویذی که برای مقابلت با دشمن بر خویش می بستند:
خصم ار بزرجمهری یا مزدکی کند
تأیید میر باد که حرز امان ماست.
خاقانی.
ای اعتقاد نه زن و ده یار مصطفات
از نوزده زبانیه حرز امان شده.
خاقانی.
ملک را حرز امان از رای اوست
روح بر حرز امان خواهم فشاند.
خاقانی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر