معنی حرقوة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حرقوه. [ح َ ق ُ وَ] (ع اِ) اعلای کام از حلق. (منتهی الارب). بالای لهات. بالای لهات از حلق. || استخوان سر سُرین. (منتهی الارب). حرقفه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر