معنی حساسیت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حساسیت.[ح َس ْ سا سی ی َ] (ع مص جعلی، اِمص) حساسی. رجوع به حساسی شود: حساسیت نسبت به عوامل خارجی، زود متأثر شدن از آنها رجوع به جانورشناسی ج 1 صص 10-12 شود.

فرهنگ معین

حساس بودن، تأثر شدید در مقابل یک عامل خارجی، آلرژی. [خوانش: (حَ سّ یَّ) [ع. حساسیه] (مص جع.)]

فرهنگ عمید

حساس بودن،
واکنش در برابر برخی وقایع،
(پزشکی) واکنش بعضی از مردم در مقابل پاره‌ای از مواد غذایی یا دارویی که برای دیگران بی‌ضرر است، آلرژی،

حل جدول

آلرژی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

انگیزش

مترادف و متضاد زبان فارسی

زودرنجی، نازک‌دلی، نازک‌طبعی، نازک‌مشربی، نازک‌منشی،
(متضاد) بی‌تفاوتی، آلرژی

فرهنگ فارسی هوشیار

زود متاثر شدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر