معنی حسنلو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حسنلو. [ح َس َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه 22هزارگزی باختر هشتیان 14هزارگزی جنوب راه ارابه رو قلعه ٔ رش بالا و 4هزارگزی مرز ترکیه. کوهستانی، سردسیر. سکنه ٔ آن 63 تن سنی کُرد. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 175).
حسنلو. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر، 35هزارگزی شمال خاوری مشکین شهر، 6هزارگزی شوسه ٔ گرمی - اردبیل. کوهستانی، معتدل. سکنه ٔ آن 55 تن، شیعه ٔ ترک زبان هستند. آب آن از چشمه.محصول آنجا غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
حسنلو. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان، 54هزارگزی جنوب باختری قیدار، 41هزارگزی راه مالرو عمومی. کوهستانی، سردسیر. سکنه ٔ آن 169 تن ترک زبان. آب آن از قزل اوزن. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، گلیم بافی، جاجیم بافی. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
سدی در آذربایجان غربی