معنی حق السکوت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حق السکوت. [ح َق ْ قُس ْ س ُ] (ع اِ مرکب) رشوه و پاره ای که دهند داننده ٔ رازی را تا افشاء آن نکند:
آمد و خفت و آرمید تنش
مهر حق السکوت بر دهنش.
نظامی.

فرهنگ معین

(~ُ سُُ) [ع.] (ص مر.) پول یا مالی که برای پنهان نگه داشتن رازی به کسی داده شود.

فرهنگ عمید

پولی که کسی برای فاش نکردن سرّی از دیگری می‌گیرد،

حل جدول

شانتاژ

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خموشانه

کلمات بیگانه به فارسی

خموشانه

فرهنگ فارسی هوشیار

رشوه و پاره که دهند داننده رازی را تا افشا نکند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر