معنی حق شناسی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حق شناسی. [ح َ ش ِ] (حامص مرکب) پاسداری حق. صفت حق شناس: پادشاه از حق شناسی در حق این خاندان قدیم تربیت فرماید. (تاریخ بیهقی). ملک را سیرت حق شناسی او پسند آمد و خلعت و نعمت بخشید. (گلستان).
خداشناسی،
شناختن حق نعمت و احسان کسی و قدردانی و شکرگزاری،
قدردانی
نمک شناسی، ارج شناسی سپاسداری اعتقاد بحقیقت و راستی، خدا شناسی، ادای حق کسی قدر دانی.