معنی حمراء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حمراء. [ح َ] (ع ص، اِ) مؤنث احمر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || عجم. (منتهی الارب). زیرا بیشتر آنان برنگ شقره هستند: گویند: لیس فی الحمراء مثله، در عجم مثل او نیست. (از اقرب الموارد). || سال سخت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). || سختی گرمای نیم روز. (منتهی الارب) (آنندراج). سختی گرما. || اسم فاس الجدیده. (اقرب الموارد). || سپید.
- امراءه حمراء، زن سپید. و حُمَیراء مصغر آن است. (منتهی الارب).
|| زن سرخ رنگ. (آنندراج).

فرهنگ معین

(حَ) [ع.] (ص.) مؤنث احمر، سرخ - رنگ.

حل جدول

سرخ رنگ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر