معنی حنفی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حنفی. [ح َ ن َ] (ص نسبی) منسوب به حنیفه. نسبتی است به بنی حنیفه. (الانساب).
- تیغ حنفی، منسوب به صخر ابوبحر احنف بن قیس یکی از تابعین است:
رزبان گفت من این مخرقه باور نکنم
تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم.
منوچهری.
رجوع به حنفیه شود.
|| منسوب به ابوحنیفه. پیرو ابوحنیفه. اهل رأی. عراقی. مقلد امام ابوحنیفه ٔ کوفی. (آنندراج). || یکی از مذاهب اربعه ٔ اهل سنت و جماعت منسوب به امام اعظم ابوحنیفه رحمهاﷲ. (ناظم الاطباء).
(حَ نَ) [ع.] (ص نسب.) منسوب به ابوحنیفه، یکی از چهار مذهب اهل تسنن.
یکی از چهار مذهب اهل سنت که بر قیاس اتکا میکردهاند،
هریک از پیروان دین مذهب،
نسبی است به بنی حنفیه، (پیروان محمد حنفیه)
حَنَفِی، یکی از چهار مذهب بزرگ فقهی در تَسَنُّن است که مؤسِّس آن اَبوحَنِیفَه نُعْمانِ بنِ ثابت بود که بسال 80 متولد و در 150 در زندان بغداد فوت کرد. حنفی ها « اهل رأی و قیاس » می باشند. (بذیل کلمهء رأی مراجعه شود)،