معنی حیدر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حیدر. [ح َ دَ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج). اسد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ج، حیادر. (مهذب الاسماء).
حیدر. [ح َ دَ] (اِخ) نام علی بن ابیطالب (ع). (شرفنامه ٔ منیری):
گر او رفتی بجای حیدر گرد
برزم شاه گردان عمرو عنتر
نش آهن درع بایستی نه دلدل
نه سرپایانش بایستی نه مغفر.
دقیقی.
این سنیان که سیرتشان بغض حیدر است
حقا که دشمنان ابوبکر و عمرّند.
ناصرخسرو.
داور مهدی سیاست مهدی امت پناه
رستم حیدرکفایت حیدر احمدلوا.
خاقانی.
حیدر. [ح َ دَ] (اِخ) ابن جنید. شیخ حیدربن جنید صفوی مقتول در 893 هَ. ق. وی مورد توجه دایی خویش اوزون حسن قرار گرفت و آن شاه دختر خود عالم شاه بیگی را بدو داد. شیخ حیدر به اتباع خود دستور داد که کلاه سرخ رنگ بر سر گذراند. وی مانند پدرش در جنگ با شروانشاه کشته شد. (فرهنگ فارسی معین).
شیر، لقب علی بن ابی طالب. [خوانش: (حِ دَ) [ع.] (اِ.)]
شیر،
شیر
اسد، شیر، ضیغم، لیث، هژبر
شیر، اسد
حَیْدَر، شیر- کوتاه قامت،