معنی حیله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
قدرت، توانایی، چاره، فریب، نیرنگ. [خوانش: (لِ) [ع. حیله] (اِمص.)]
مکر، فریب، نیرنگ،
[قدیمی] قدرت و توانایی بر هرگونه تصرف و تدبیر،
[قدیمی] چارهگری،
ریو
مکر
مکر، فریب، نیرنگ، تزویر، ریا، سالوس، ظاهرنمایی، کید
کید
ترفند، شیله، فریب
نیرنگ-شیله- شیله پیله
احتیال، تزویر، تغابن، تلبیس، چاره، حقه، حیلت، خدعه، دستان، دغا، دوال، ریا، سالوس، شعبده، شید، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فسوس، فن، فند، کید، مکر، نیرنگ
قدرت بر تصرف، توانائی، چاره
حِیْلَه، حذاقت، مهارت، دقّت و خوبی نظر، قدرت و توانائی در تصرف، در فارسی این کلمه بمعنای مَکر، فریب و گول گفته می شود (جمع: حِیَل- بفعل مَحال نیز مراجعه شود)،
نفاق و زرق
کید