معنی خا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خا. (نف مرخم) خای. نعت فاعلی از خائیدن. خاینده، آنکه چیزی را بخاید: شکرخا. انگشت خا. رجوع به خائیدن شود. || (اِ) گوی را گویند که آبهای کثیف چون آب مطبخ و زیرآب حمام بدانجا رود. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری). پارگین. (ناظم الاطباء).
(ص فا.) در ترکیب به معنی «خاینده » آید، آن که چیزی را بخاید: انگشت خا، شکرخا.
نام حرف «خ»،
کتف وشانه
کتف و شانه
حرف تصدیق به معنی خوب بله، خوب، درست