معنی خائف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خائف. [ءِ] (ع ص) (از: خوف) ترسان و ترسنده. ج، خُوَّف و خِیَّف و خَوف. یا اخیر اسم جمع است. (منتهی الارب). ترسیده شده و خوف دارنده. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء): تقدیر آسمانی شیر شرزه را گرفتار سلسله گرداند و جبان خائف را دلیر... (کلیله و دمنه).
لا تخافوا هست نزل خائفان
هست درخور ازبرای خائف آن.
مولوی.
تو بیناو ما خائف از یکدگر
که تو پرده پوشی و ما پرده در.
سعدی.
اندرونم با تو می آید ولیک
خائفم کز دست غوغا میروی.
سعدی.
و رجوع به ترسو شود.
ترسان، ترسیده،
ترسناک، بیمناک،
بیمناک، ترسان، ترسنده، ترسو، جبون، خوفناک، متوحش، وحشتزده، هراسان، هراسناک،
(متضاد) بیباک
ترسان، ترسنده
خائِف، ترسان- بیمناک- مبتلا به خَوف،