معنی خانزاده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خانزاده. [دَ / دِ] (اِخ) دختر آق صوفی سوین بیک است. سوین بیک با یوسف صوفی و حسین صوفی برادر بود و حسین صوفی چون با کیخسرو ختلانی همداستان شد بجنگ امیرتیمور آمد و در کنار آب قاون بین فریقین تلاقی افتاد، حسین فرارکرد و بعد از دو سه روز بعالم دیگر شتافت. پس از مرگ او یوسف صوفی از کرده ٔ برادر عذر خواست و امیرتیمور عذر او را پذیرفت بشرط آنکه خانزاده دختر سوین بیک را به امیرزاده جهانگیر دهد. یوسف صوفی قبول کرد و خانزاده را بسمرقند فرستاد تا بعقد امیرزاده جهانگیر درآید. (از حبیب السیر ج 3 چ کتابخانه ٔ خیام ص 422).
خانزاده. [دَ / دِ] (اِخ) مادر میرزاخلیل سلطان و زوجه ٔ میرزامیرانشاه گورکانی است. این زن در مشهد بدرود حیات گفت و رخت بعالم بقا کشید. میرانشاه زوج او بضبط مملکت هلاکو میپرداخت و روزی در ضمن شکار و سواری از اسب برزمین افتاد و بر اثر این زمین خوردن نقصی در دماغش راه یافت به حدی که کلمات بیهوده بر زبان میراند و در محضر جمع مراعات افراد و بزرگان نمیکرد. در این اوقات طایفه ٔ گرجی دست بتاخت آذربایجان زدند و دهات و قرای آنجا را غارتیدند. میرزامیرانشاه در عوض آنکه بکار ملک پردازد بعیش و طرب روزگار میگذارند تا آنکه روزی خانزاده ٔ مذکور را که حرم او میبود سخنی تهمت آمیز گفت. خانزاده بحال قهر نزد امیرتیمور بسمرقند رفت و امیرتیمور را که تازه از سفر هند بازگشته بود بعزم تسخیر تبریز برانگیخت. امیر بر اثر اصرار او عزم سفر هفت ساله خود را جزم و عازم آذربایجان و تبریز شد. (ازحبیب السیر ج 3 چ کتابخانه ٔ خیام صص 587- 482).
خانزاده. [دَ / دِ] (اِخ) علاءالملک ترمذی. یکی از بزرگان است و وقتی که امیرتیمور از گذر ترمذ بر آمویه عبور نمود در خانه ٔ این خانزاده وارد شد و او آنچه لوازم طوی و پیشکشی بود بتقدیم رسانید و بعد از آن امیرتیمور از آنجا به کش رفت. (از حبیب السیر ج 3 چ کتابخانه ٔ خیام ص 526).
فرزندخان