خجسته خصال در لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

خجسته خصال. [خ ُ ج َ ت َ / ت ِ خ ِ] (ص مرکب) با خصال خجسته. با خصلت های خوب. نکوسیر. خجسته سیرت:
عیدش خجسته باد و همه ساله عید باد
ایام آن خجسته خصال نکوسیر.
فرخی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر