معنی خداشناس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خداشناس. [خ ُ ش ِ] (نف مرکب) پارسا. خدادان. (آنندراج). موحد. (ناظم الاطباء). ربانی. باایمان: مردی خداشناس و عابد بود. (مجمل التواریخ و القصص).
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند.
حافظ.

فرهنگ عمید

کسی که خدا را می‌شناسد و به آن ایمان دارد، موحد، یکتاپرست، پارسا،

حل جدول

عارف

ربانی

مترادف و متضاد زبان فارسی

پارسا، باایمان، متدین، موحد، عارف،
(متضاد) خدانشناس

فرهنگ فارسی هوشیار

پارسا، موحد، با ایمان، ربانی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر