خدمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(خَ دَ مِ) [ع. خدمه] (اِ. ص.) جِ خادم، خدمتکار.
فرهنگ عمید
خادم
مجموع کارکنان یک وسیله، مکان، یا ماشین: خدمهٴ مسجد، خدمهٴ هواپیما، خدمهٴ هتل،
مترادف و متضاد زبان فارسی
خادمان، خدام، خدمتکاران
فرهنگ فارسی هوشیار
اجتماع مردم، قوم
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.