معنی خردسالی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خردسالی. [خ ُ] (حامص مرکب) صِغَرسن. (یادداشت بخط مؤلف). حالت خردسال:
نام و نسبت بخردسالیست
نسل از شجر بزرگ حالیست.
نظامی.
صغر سن
صغرسن
صغر
بچگی، خردی، صباوت، صغر، طفولیت، کودکی،
(متضاد) کهولت
صغر سن