خشم آوردن در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
خشم آوردن. [خ َ / خ ِ وَ دَ] (مص مرکب) برآشفتن. عصبانی شدن. غضبناک شدن:
شیر خشم آورد و جست از جای خویش.
رودکی.
مار را هر چند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری.
بوشکور بلخی.
چو خشم آورم شاه کاوس کیست
بمن دست یازیدن طوس چیست.
فردوسی.
پدر وار خشم آورد بر پسر.
سعدی (بوستان).
چو خشم آری آنگه شوند از تو سیر
که از بام پنجه گز افتی بزیر.
سعدی (بوستان).
- خشم آوردن بر، عصبانی شدن بر کسی. غضبناک شدن بر کسی. توضیح: «خشم آوردن » با کلمه ٔ «بر» متعدی میشود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.