معنی خشک مغزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خشک مغزی. [خ ُ م َ] (حامص مرکب) تندخویی. دیوانه وشی. کله خشکی:
ترمزاجی مگرد در سقلاب
خشک مغزی مپوی در تاتار.
سنائی.
فرهنگ فارسی هوشیار
تندخویی، دیوانگی بی عقلی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.