معنی خطّه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

پاره ای زمین، شهر بزرگ، ناحیه، کشور، جمع خطط. [خوانش: (خِ طِّ) [ع. خطه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

هر نوع سرزمین مانند ناحیه، شهر، و کشور،

حل جدول

سرزمین و ناحیه

سرزمین

سرزمین، ناحیه

مترادف و متضاد زبان فارسی

خاک، سرزمین، قلمرو، کشور، مرزوبوم، ملک، مملکت، منطقه، ناحیه، ولایت

گویش مازندرانی

جاده – راه

راه – جاده

فرهنگ فارسی هوشیار

زمینی که جهت بنا کردن عمارت گرداگرد آن خط کشیده باشند

فرهنگ فارسی آزاد

خِطَّه، (تحریر عربی: خِطَّه)، سرزمین، اقلیم، زمینی که قبلاً به آنجا نرفته باشند، زمینی که برای خود گرفته باشند (جمع: خِطَط)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری