معنی خفقان کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خفقان کردن. [خ َ ف َ ک َ دَ] (مص مرکب) دل به طپش افتادن. طپیدن دل:
زنهار از آن دبدبه ٔ کوس رحیلت
چون رایت منصور چه دلها خفقان کرد.
سعدی (غزلیات).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر