معنی خلاص شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خلاص شدن. [خ ِ / خ َ ش ُ دَ] (مص مرکب) رهایی پیدا کردن. رستگاری پیدا کردن. نجات یافتن. رهایی یافتن. رستن. رهیدن. جستن از. (یادداشت بخط مؤلف):
سعدی درین کمند بدیوانگی فتاد
گر دیگرش خلاص شود زیرکی شود.
سعدی.

حل جدول

رهیدن

مترادف و متضاد زبان فارسی

خلاصی‌یافتن، نجات یافتن، رها شدن، آزاد شدن، فراغت‌یافتن، آسوده شدن

پیشنهادات کاربران

رهیدن

رخته

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر