معنی خنکا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خنکا. [خ ُ ن ُ] (صوت) خوشا. (برهان قاطع). چقدر خوش. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
سرمای ملایم و مطبوع، خنکی،
(اسم مصدر) [قدیمی] خوشی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
حبذا، خوشا، نیکا،
(متضاد) بدا، وای، خنکی، خوشی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.