معنی خواهش کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خواهش کردن. [خوا / خا هَِ ک َ دَ] (مص مرکب) طلب کردن. تقاضا کردن. درخواست کردن. التماس کردن. تمنی کردن. (یادداشت بخط مؤلف): و از او خواهش می کنند هرکه در آسمانها و زمینهاست. (تاریخ بیهقی).
بعذرآوری خواهش امروز کن
که فردا نماند مجال سخُن.
سعدی (بوستان).
|| شفاعت کردن. (یادداشت بخطمؤلف). || مسألت کردن. || میل کردن. رغبت کردن. || آرزو کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
رو انداختن
تقاضا کردن، استدعا کردن، تمنا کردن، مستدعی بودن، خواهشمند بودن، درخواست کردن
آرزو خواستن