معنی خوب شدنی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خوب شدنی. [ش ُ دَ] (ص لیاقت) قابل معالجه. شفایافتنی. قابل علاج. علاج پذیر. علاج پذیرفتنی. درمان پذیر. || چاره پذیر.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر