معنی خودستایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خودستایی. [خوَدْ / خُدْ س ِ] (حامص مرکب) مداحی و تحسین از خویشتن. تفاخر بیهوده و عبث از خویشتن. (ناظم الاطباء):
تاریکی جهل خودستایی است
لااعلم عین روشنایی است.
(تحفهالعراقین).
خودستایی نیست رسم مردم صاحب کمال
آب لب بست از صدا چون گوهر یکدانه شد.
ناصرعلی (از آنندراج).
خود را ستودن، خوبیهای خود را برشمردن،
ادعا
لاف
خودبینی، لاف، رجز، رجزخوانی
خودبینی، رجزخوانی، غرور، لاف
رجز خوانی
منم منم
رجزخوانی
خودبینی، رجز، رجزخوانی، غرور، کبر، لاف،
(متضاد) تواضع، فروتنی، غیرستایی