معنی خودستایی کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خودستایی کردن. [خوَدْ / خُدْ س ِ ک َ دَ] (مص مرکب) لاف درباره ٔ خود زدن. از خود مدح کردن. تحسین بیخود درباره ٔ خود کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
مترادف و متضاد زبان فارسی
رجز خواندن، لاف زدن، رجزخوانی کردن، خود را ستودن، خودنمایی کردن، از خود تعریف کردن، کبر ورزیدن، تبختر فروختن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.