معنی خوشمزه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خوشمزه. [خوَش ْ / خُش ْ م َ زَ / زِ] (ص مرکب) عذب. گوارا. لذیذ. (یادداشت مؤلف):
ای خردمند گمان بر که جهان خوب درختی است
که بر او اهل خرد خوشمزه و بوی ثمارند.
ناصرخسرو.
در میان میوه های خوشمزه
شاه انگور و وزیرش خربزه.
؟
|| آنکه سخن های نیک و خوش آیند گوید. ظریف. بذله گو. شوخ.
حل جدول
دارای مزه خوب، دارای مزه لذیذ
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنچه که دارای طعم و مزه نیک باشد.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.