معنی خون دماغ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خون دماغ. [ن ِ دَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) خون بینی. خونی که از بینی آید.

خون دماغ. [دَ] (اِ مرکب) رعاف. (یادداشت مؤلف).
- خون دماغ شدن، خون از بینی جاری شدن. به رعاف مبتلی شدن.

گویش مازندرانی

خون دماغ – کسی که پیوسته دچار خون ریزی بینی شود

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) خونی که از بینی ریزد رعاف.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر