معنی خو گرفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
خو گرفتن. [گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) انس گرفتن. الفت گرفتن. مأنوس شدن:
اگر زیرکی با گلی خو مگیر
که باشد بجا ماندنش ناگزیر.
نظامی (از آنندراج).
|| اعتیاد پیدا کردن. معتاد شدن. عادت کردن:
بد مکن خو که طبع گیرد خو
ناز کم کن که آز گردد ناز.
مسعودسعد.
گفت من چون درین جهانداری
خو گرفتم بمیهمانداری.
نظامی.
انس
الف
ایلاف، انس
ایلاف
انس گرفتن، الفت گرفتن، مانوس شدن، آمخته شدن، عادت کردن، خو کردن
عادت
ایلاف-انس