معنی خیرة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خیره. [رَ] (ع مص) خیر. رجوع به «خیر» شود. || (ص) زن نیکو و گزیده و بسیار خیر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خَیرَه. || گزیده. برگزیده. منه: محمدصلی اﷲ علیه واله خیرهاﷲ من خلقه. (منتهی الارب).
- خیرهاﷲ، برگزیده ٔ خدا.
|| (اِمص) دل نهادگی بر چیزی بخواهش خود و اختیار. || برگزیدگی. || نیکوئی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).

خیره. [خ ِ ی َ رَ] (ع ص) زن گزیده و نیکو. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).

خیره. [خ َی ْ ی ِ رَ] (ع ص) زن بسیار خیر و نیکوکار و دیندار. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).

خیره. [خ ِ ی َ رَ] (اِخ) نام جد عبداﷲبن لب شاطی ٔ مقری است. (از منتهی الارب).

خیره. [خ ِ ی َ رَ] (اِخ) نام پدر ابراهیم اشبیلی شاعر است. (منتهی الارب).

خیره. [خ ِ ی َ رَ] (اِخ) موضعی است از اعمال جَنَد بمکه. (از منتهی الارب).

خیره. [خ ِ ی َرَ] (اِخ) دهی است بصنعاء در یمن. (منتهی الارب).

خیره. [خ َی ْ ی َ رَ] (اِخ) نام مدینه ٔ منوره است. (منتهی الارب).

خیره. [خ َ رَ] (اِخ) بنت ابی جدرد. نام زنی است که از صحابه بود. (از منتهی الارب).

خیره. [خ َ رَ] (اِخ) بنت خفاف. زنی از روات است. (منتهی الارب).

خیره. [خ َ رَ] (اِخ) بنت عبدالرحمن. از رواه است. (منتهی الارب).

خیره. [خ َ رَ] (ع ص) مؤنث خیر. || زن نیکوکار و بسیار خیر. (منتهی الارب). || بهترین. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: فلان خیرهالناس، فلان بهترین مردم است. فلانهالخیره من المرأتین، فلان زن بهترین آن دو زن است. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی آزاد

خِیْرَه، خِیَرَه، برگزیده و اختیار شده، اختیار و انتخاب، اَفْضَل و بهترین مردم یا اشیاء،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری