معنی دائرة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دائره. [ءِ رَ] (ع ص) تأنیث دائر. دائره. دایره. رجوع به دائره و دایره شود. || (اِ) گردش روزگار. (ترجمان القرآن جرجانی). || سختی. (مهذب الاسماء). || هزیمت: قوله تعالی: علیهم دائرهالسوء. (قرآن 6/48) (منتهی الارب). || حلقه ٔ مجلس. (غیات). || لشکری که بر جایی فرود آمده باشد و ظاهراًاین معنی و معنی قبل مجاز است از معنی اول. (غیاث). || موهای گرد بر جانب سر آدمی یا بر جای گیسو. (منتهی الارب). || گوِ لب ِ بالائین که زیر بینی است. (منتهی الارب). || حمیات دائره، حمی دائره؛ تب نوبه، تب که بنوبت آید و آن را حمای نائبه و حُمای مفتره نیز نامند. || دائرهالسوء، هزیمت و بدی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر