معنی دارالحکومه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دارالحکومه. [رُل ْ ح ُ م َ] (ع اِ مرکب) سرای حاکم. || محل حکومت کردن. رجوع به دارالجلال و دارالخلافه شود.

فرهنگ معین

(~. حُ مِ) [ع. دارالحکومه] (اِمر.) استانداری.

فرهنگ عمید

جای اقامت حاکم یا فرماندار، ادارۀ فرمانداری، سرای حاکم،

حل جدول

استانداری

مترادف و متضاد زبان فارسی

استانداری، فرمانداری

فرهنگ فارسی هوشیار

فرمانسرا فرمانداری استانداری

فرهنگ فارسی آزاد

دارُالحُکُومَه، مقر حکومت- اداره فرمانداری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر