معنی داغان کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
داغان کردن. [ک َدَ] (مص مرکب) متلاشی کردن. از هم پاشیدن. از هم فروریختن و از هم فروپاشیدن چیزی را. || پراکندن. متفرق کردن چیزی را. پراکنده ساختن چیزی را.
فرهنگ معین
متفرق کردن، پریشان ساختن، خرد کردن.، درب و ~ خرد و پریشان کردن. [خوانش: (کَ دَ) (مص م.)]
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.