معنی دانه ریختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دانه ریختن. [ن َ / ن ِ ت َ] (مص مرکب) دانه پاشیدن. چینه پراکندن. پراکندن دانه. فروپاشیدن دانه:
نیست ممکن کز سرشک دیده دل رامم شود
چند بتوان در ره مرغ هوایی دانه ریخت.
سلیم (از آنندراج).
|| پراکندن حبوب چون اسپند و جز آن:
بروی لاله رنگ او عرق مشمر که آن جادو
مرا تا صید خود سازد بر آتش دانه میریزد.
سالک (از آنندراج).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر