جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

معنی داهیه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(یِ) [ع. داهیه] (ص.) زیرک، باهوش.

فرهنگ عمید

بسیار زیرک و هوشیار، دانا، مدبر،
(اسم) [جمع: دَواهی] حادثۀ سخت، مصیبت،

حل جدول

مصیبت

مترادف و متضاد زبان فارسی

باهوش، زیرک، نابغه، حادثه، سانحه، مصیبت، شاهکار، کارسترگ

فرهنگ فارسی هوشیار

دانا، مدبر، هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

داهِیه، باهوش- زیرک (مؤنث داهِی- جمع دَواه)

داهِیَه، سختی و بلای بزرگ- مصیبت- کار سخت و بزرگ- امر مهم و بزرگ- عمل بد- هوش و ذکاء (جمع:دَواهِی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
داهیه: (یِ) [ع. داهیه] (ص.) زیرک، باهوش. داهیه: بسیار زیرک و هوشیار، دانا، مدبر، (اسم) [جمع: دَواهی] حادثۀ سخت، مصیبت، داهیه: مصیبت داهیه: باهوش، زیرک، نابغه، حادثه، سانحه، مصیبت، شاهکار، کارسترگ داهیه: دانا، مدبر، هوشیار داهیه: داهِیه، باهوش- زیرک (مؤنث داهِی- جمع دَواه) داهیه: داهِیَه، سختی و بلای بزرگ- مصیبت- کار سخت و بزرگ- امر مهم و بزرگ- عمل بد- هوش و ذکاء (جمع:دَواهِی)