معنی دردو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دردو. [دِ دَ / دُ] (ص) در تداول خانگی، زنی یا دختری سخت بی شرم و ستیزه کار. زنی یا دختری که در حضور بزرگتران از خویش سخن گوید و در هر سخن پیشی جوید. زنی سخت بدخوی و بی شرم. زنی زبان آور و سلیطه. زنی سخت بی شرم در گفتار. دختری بی شرم. بی حیا. کولی. (یادداشت مرحوم دهخدا). سیت سماقی. آپاردی. حراف. سر و زبان دار. زرنگ. ناقلا. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده).
(دِ دُ) (ص.) (عا.) شوخ چشم، بی حیا.
(صفت) شوخ چشم بیحیا.