معنی درودگری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
درودگری. [دُ گ َ] (حامص مرکب) شغل درودگر. حرفه ٔ درودگر. نجاری و شغل چوب تراشی. (ناظم الاطباء). نجاره. (منتهی الارب) (دهار): هوشنگ... دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد. (نوروزنامه). درودگری کار بوزینه نیست. (کلیله و دمنه). سین چون دندانهای اره ٔ درودگری باید. (از راحه الصدور، در تعلیم خط).
- امثال:
از بوزینه درودگری نیاید. (امثال و حکم).
(~.) (حامص.) نجاری.
پیشۀ درودگر، نجاری،
نجاری