معنی دریدگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دریدگی. [دَدَ / دِ] (حامص، اِ) حالت و چگونگی دریده. چاک و شکاف و انشقاق و انخراق و پاره شدگی. (ناظم الاطباء). پارگی. پارگی بدرازا. شکافتگی. خرق. (یادداشت مرحوم دهخدا). عوار. (منتهی الارب). وهی. (دهار):
دل کسی به یتیم کسی نمی سوزد
کسی دریدگی جامه شان نمی دوزد.
(از شعرهای شبیه در تعزیه).
خِدَف دریدگیهای پیراهن. (منتهی الارب). خرق، دریدگی جامه و موزه. (دهار). || بی شرمی. بی شرمی سخت. بی شرمی بغایت. بی شرمی عظیم. بی حیائی. بی حیائی سخت. شوخی. شوخ چشمی. سخت بی حیائی. وقاحت. پرروئی. (یادداشت مرحوم دهخدا). پردلی و شجاعت آمیخته با شوخ چشمی و وقاحت. (فرهنگ لغات عامیانه).
- پرده دریدگی، بی شرمی. بی حیائی. رجوع به پرده دریدگی در ردیف خود شود.
پاره شدگی، پارگی، (عا.) بی شرمی. [خوانش: (دَ دِ) (حامص.)]
پارگی، پارهشدگی، چاک، شکاف،
[مجاز] پررویی، بیشرمی،
انخراق، پارگی، شکافتگی، گستاخی، وقاحت
چاک و شکاف و پاره شدگی