معنی دسته بندی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دسته بندی. [دَ ت َ / ت ِ ب َ] (حامص مرکب) گرد کردن. فراهم کردن. بهم پیوستن. || به دسته کردن. دسته بستن. به قسمتهای منظم تقسیم کردن. || تعصب. تحزب. گروه گروه کردن.
- دسته بندی کردن، دسته بستن.
- || به گروهها و حزبها منقسم ساختن.
- || طبقه بندی کردن. ورجوع به دسته بستن شود.

فرهنگ معین

(~. بَ) (حامص.) هماهنگ شدن گروهی برای انجام دادن امری.

فرهنگ عمید

جمع شدن گروهی در یک‌جا و همراه شدن و هماهنگ گشتن برای انجام دادن کاری،

حل جدول

کلاسه کردن داده ها

صف‌آرایی

فرهنگ فارسی هوشیار

فراهم کردن، بهم پیوستن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر