دست رشت در لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

دست رشت. [دَ رِ] (ن مف مرکب، اِ مرکب) دست رشته. رشته بوسیله ٔدست. آنچه بدست ریشته باشند نه با چرخ و دستگاه. (یادداشت مرحوم دهخدا): مانک آچارهای بسیار و کرباسها از دست رشت زنان پارسا پیش آورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 123). || حاصل دست رشت. وجه دست رشت. (از یادداشت مرحوم دهخدا): یا تاوان آرد من از باد بستان یا باد را ادب کن تا بار دیگرگرد دست رشت بیوه زنان نگردد. (مجالس سبعه ٔ مولوی).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر