معنی دست نما در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
دست نما. [دَ ن ُ / ن ِ / ن َ] (ن مف مرکب) دست نموده. نشان داده شده به دست. انگشت نما:
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من.
سعدی (بدایع).
فرهنگ فارسی هوشیار
انگشت نما
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.