معنی دغول در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دغول. [] (اِ) ساغری بود بزرگ، بدان آب کشند. (لغت فرس اسدی):
خواجه فرموش کرد آنچه کشید
آب فرغونها بسی به دغول.
؟ (از لغت فرس اسدی).

دغول. [دَ] (ص) داغول. حرامزاده. عیار. حیله باز. مکار. (از برهان) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). رجوع به داغول شود.

فرهنگ معین

(دَ) (ص.) مکار، حیله گر.

فرهنگ عمید

مکار، حیله‌گر،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) عیار مکار.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر