معنی دفتردار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دفتردار. [دَ ت َ] (نف مرکب) دارنده ٔ دفتر. صاحب دفتر. دفتردارنده. || حافظ و نگهبان دفتر. || آنکه شغلش ثبت نامه ها در دفتر است. (فرهنگ فارسی معین). || خزانه دار. (ناظم الاطباء): توأمان او را دفتردار و کمربند کمترین. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص 31). || مواظب مالیات. || محاسب. (ناظم الاطباء). حسابدار. || کسی که دفترهای حساب را به دستور حسابداری می نویسد. (لغات فرهنگستان). نویسنده ٔ دفاتر حساب و نگهدارنده ٔ آنها. در عهد صفویه وظیفه ٔ اساسی و اصلی دفتردار عبارت بود از بایگانی کردن یا ضبط پرونده های دفترخانه ٔ همایون اعلی، اما علی الرسم این صاحب منصب مسؤول توقیع و گذراندن بعض اسناد متعلق به دائره و دستگاه ایشیک آقاسی باشی و غیره نیز بود، و از رسومی که از امراء و دیگران وصول میشد وی سهمی بطور مستمر داشت. (سازمان اداری حکومت صفوی ص 142): دفتردار مبلغ نه تومان مواجب... رسوم داشته. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 62). فصل پانزدهم، در بیان تفصیل شغل دفتردار دفترخانه ٔ همایون اعلی. (تذکره الملوک ص 43). || رئیس اداره ٔ دفتر. || صاحب دفترخانه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به دفترخانه در ردیف خود و دفتر اسناد رسمی ذیل دفتر شود.

فرهنگ معین

کسی که مسئول نوشتن و تنظیم و نگه داری دفترهای یک مؤسسه است، مدیر یا صاحب دفترخانه. [خوانش: (~.) [ع - فا.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

کسی که کارش نوشتن حساب‌ها یا ثبت نامه‌ها در دفتر است،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر