معنی دل گسستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دل گسستن. [دِ گ ُ س َ ت َ] (مص مرکب) دل کندن. دست کشیدن. دل برکندن. دل بریدن. دل برداشتن. قطع علاقه کردن:
از صحبت خلق دل گسستم
اندیشه ندیم دل ببستم.
ناصرخسرو.
سودازده ای کز همه عالم به تو پیوست
دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی.
سعدی.

فرهنگ فارسی هوشیار

دل کندن، قطع علاقه نمودن، دست کشیدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر