معنی ده ده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ده ده. [دَه ْ دَه ْ] (ق مرکب) ده تا ده تا. || (ص مرکب) زر بی عیب و خالص. (از برهان) (آنندراج). طلا و زر خالص تمام عیار بی عیب. دهدهی. (از ناظم الاطباء). و رجوع به دهدهی شود.

ده ده. [دَ هِن ْ دَ هِن ْ] (ع اِ) قولهم الا ده فلاده، یعنی اگر نباشد این امر این ساعت پس نخواهد شد بعد از آن، یعنی اگر این ساعت فرصت را غنیمت نشماری پس نخواهی یافت آن را گاهی. قاله الاصمعی و قال لاادری مااصله و قیل اصله فارسی، ای ان لم تعطالاَّن فلم تعط ابداً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) زر وسیم کامل عیار مسکوک خالص.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر