معنی ده گزمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ده گزمه. [دِه ْ گ َ م ِ] (اِخ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 23هزارگزی جنوب ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان. سکنه ٔ آن 250 تن. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
ده گزمه. [دِه ْ گ َ م ِ] (اِخ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 15هزارگزی باختر ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 275 تن. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.