معنی دورگه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دورگه. [دُ رَ گ َ / گ ِ] (ص نسبی) دوتخمه. دورگ. اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد. اسبی که نژاد وی آمیخته شده باشد. (ناظم الاطباء): اسب دورگه، اسب دوتخمه. عربی و ترکمانی. اکدش. (یادداشت مؤلف). رجوع به دورگ شود. || مطلق آمیختگی چنانکه آمیختگی زیر و بم آواز و جز آن.
- دورگه شدن صوت، جهوری شدن آن چنانکه در نوبالغان. (یادداشت مؤلف).
- صدای دورگه، آوازی چون آواز کسی که شب نخفته است. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

(دُ رَ گِ) (ص مر.) انسان یا جانوری که پدر و مادرش از دو نژاد باشند.

فرهنگ عمید

انسان یا حیوان که پدر‌و‌مادر او از دو نژاد باشند، دوتخمه، اکدش،

حل جدول

اَکدَش

یکدش

اکدش

مترادف و متضاد زبان فارسی

اکدش، دونژاده، خشن، کلفت

فرهنگ فارسی هوشیار

دو تخمه، اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر